از او زیاد گفتهاند و نوشتهاند و حتماً زیاد شنیدهاید و شاید زیاد هم خوانده باشید. ولی در میان این خواندهها و شنیدهها شاید نام او را کمتر از هر بزرگمرد پا باکخته دیگری- که نقش اساسی در حرکت اسلامی مردم ایران ایفا کرده است- با «مظلومیت» عجین دیده باشید. امّا چرایش را نمیدانم. شاید به این خاطر که دشمنان اندیشههای او (و نه منتقدان راستین و بیغرض اندیشهاش) آنقدر محکم بر طبل تخطئهاش کوبیدهاند؛ که برای مخاطبانشان مجالی برای درک ظلمی که آشکارا بر او رفته است باقی نمانده است. و شاید به اصطلاح، دوستانش هم آنقدر بهفکر استفادههای تبلیغاتی خود از اندیشه روشن او و تکمیل کردن «نقصها» و «ناگفتهها»ی او به سود خود و برجسته کردن خطاهای او- که انسان بما هو انسان جایز الخطاست- بعنوان نکات مثبت و اوج اندیشه شریعتی بودهاند؛ که آنها هم مجالی برای درک و انعکاس مظلومیت او (و این پیشکششان، حداقل ظلم نکردن به او و اندیشهاش) نیافتهاند.
به راستی شریعتی محکوم است یا مظلوم
پاسخ به این پرسش در ادامه مطلب...